د - نظم در امور اقتصادی
در ابتدا که پیامبر(ص) به دنبال ابلاغ رسالت خویش بود و اصحابی نیز به ایشان پیوستند با تحریم اقتصادی قریش روبهرو شد پس از مدتی با پایان یافتن محاصره پیامبر(ص) با برنامهریزی اقتصادی به دنبال بهبود وضعیت اقتصادی مردم بود و به گونهای پیش رفت که با بهبود وضعیت مالی، مردم در سال نهم هجری موظف به پرداخت زکات هم شدند.[40]
اقدامات اقتصادی پیامبر(ص) برای سامان دهی امور اقتصادی
1. برقراری عقد اخوت که در پی آن هر برادر انصاری موظف به کمک رسانی مالی به برادر مهاجر خود میشد.[41]
2. بستن قرارداد مساقات و مزارعه میان مهاجر و انصار؛ با ورود مهاجرین به مدینه، انصار قصد داشتند نیمی از اموال خود را به آنها را از این عمل باز داشت و قرارداد مساقات و مزارعه را بین آنها بر قرار کرد.[42]
3. تقسیم غنائم جنگی بین مسلمانان[43] پیامبر(ص) غنائم را میان مسلمانانی که در بدر بودند تقسیم کردند،[44] در دیگر غزوهها چنین میکردند.
4. ترویج و گسترش تجارت و بازرگانی[45] در ابتدا تجارت در انحصار قریش بود و به مسلمانان اجازه تجارت داده نمیشد. پیامبر(ص) با به مخاطره انداختن امنیت تجاری قریش در جنگ بدر توانست غنائمی از جنگ بدر به دست آورد.[46]
5. جلوگیری از تورم که از جمله عوامل گرانی واسطههای غیر مفید است.
پیامبر(ص) فرمود: به استقبال کالا نروید تا وارد بازار شود.[47]
6. نهی از احتکار، پیامبر(ص): هر کس خوار و بار را چهل روز احتکار کند بیگمان از خدا بیزاری جسته است.[48]
7. تعیین ناظر بر بازار نیز از دیگر اقدامات ایشان بود. پیامبر(ص) سعید بن عاص را بر بازار مکه و عمر را بر بازار مدینه به نظارت تعیین کرد.[49]
8. از دیگر اقدامات اقتصادی پیامبر(ص) ایجاد منابع درآمدی برای نظام اسلامی بود؛ خراج: پیامبر(ص) برای برآورد محصول خیبر و دریافت خراج مأمورانی فرستاد.[50] جزیه: رسولخدا(ص) از اهل ایله سالانه سیصد دینار جزیه میگرفت.[51] اموال شخصی، خمس و غنائم جنگی نیز از دیگر منابع در آمدی بودند.
[1]. محمدمعین، فرهنگ فارسی، تهران:امیرکبیر، چاپ چهارم، 1360ج1ص382
[2]. دهخدا، لغت نامه، تهران:دانشگاه تهران، 1342بخش دوم، ص412
[3]. مقریزی، امتاع الاسماع، بیروت:دارالکتب العلمیه، 1420، ج13ص30
[4]. ترمذی، الشمائل المحمدیه ، بیروت:داراحیاءالتراث العربی، ص161
[5]. احمد بن حنبل ، مسند احمد ، بیروت : دارصادر ج1 ص85؛متقی هندی ، کنزالعمال ، بیروت : الرساله، 1409 ، ج8 ص383
[9]. سوره حجرآیه94 .
[10]. ابن عبدالبر، استیعاب بیروت: دارالجیل، 1412، ج1، ص41.
[11]. استیعاب، ج1، ص80.
[12]. طبرسی، مکارم اخلاق، قم: شریف رضی، چاپ ششم، 1392، صص35-34 .
[13]. حلبی، السیره الحلبیه، بیروت: داالمعرفه، 1400، ج3، ص352.
[14]. کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1367، ج6، ص532.
[25]. طبقات الکبری، ج2، ص36.
[26]. طبقات الکبری، ج1، ص170 و ج3، ص452.
[27]. مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی«منطق عملی»، تهران: دریا، 1385، چاپ دوم، ج1، ص651.
[28]. ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ج3، ص274.
[29]. ابن حجر، الاصابة، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1415، ج4، ص356.
[30]. طبقات الکبری، ج1، ص203.
[31]. البدایة والنهایة، ج5، ص76 .
[32]. طبقات الکبری، ج2، ص78.
[33]. طبقات الکبری، ج1، ص325؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، 1415، ج3، ص349.
[34]. مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج2، ص31؛ بیهقی، سنن الکبری، بیروت: دارالفکر، ج2، ص21.
[35]. سیره نبوی(منطق عملی)، ج3، ص352.
[36]. طبقات الکبری، ج2، ص51.
[37]. المغازی، ج2، ص580-581.
[39]. الطبرانی، المعجم الاوسط، دارالحرمین، 1415، ج8، ص181؛ هیثمی، مجمع الزوائد، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408، ج8، ص96.
[40]. طبری، تاریخ طبری، بیوت: دارالتراث العربی، چاپ دوم، 1387، ج3، ص125.
[41]. سیدکاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام، تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1374، ص65-66.
[42]. بیهقی، سنن الکبری، بیروت:دارالفکر، ج6، ص116.
[43]. المغازی، ج1، ص18.
[44]. طبقات الکبری، ج2، ص13 .
[45]. اقتصاد صدر اسلام، ص65-67.
[46]. اقتصاد صدراسلام، ص43.
[49]. حلبی، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400، ج3، ص424.
[50]. ابن هشام السیرة نبویة، بیروت: دارالمعرفة ، ج2، ص354.
[51]. المغازی، ج 2، ص 1031.
مسعود صفی یاری ::: چهارشنبه 95/7/7::: ساعت 10:6 صبح
نظرات دیگران: نظر